صحیح ترمذى 2/ 36] در باب احادیثى که درباره امام مهدى (عج) رسیده است، به سند خود، از «عاصم بن بهدله» از «زرّ» از «عبد الله» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: دنیا به پایان نمىرسد مگر اینکه مردى از خاندانم که همنام من است، ریاست تامّه عرب را بر عهده مىگیرد.
«ترمذى» در همان باب، این حدیث را از حضرت على علیه السلام، «ابو سعید»، «ام سلمه» و «ابو هریره» نقل کرده است.
مؤلف گوید: «ترمذى» حدیث مذکور را به طریق دیگرى آورده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مردى از خاندانم که همنام من است، امور عرب را به عهده مىگیرد. در این روایت بجاى «یملک»، «یلى»، آمده است.
از «عاصم» نقل مىکند که «ابو صالح» از «ابو هریره» روایت کرده است که اگر از عمر جهان، حتّى بیش از یک روز نمانده باشد، خداى تعالى همان یک روز
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 334
را چنان طولانى مىسازد، تا مهدى (عج) ظهور کند و امور عالم را عهدهدار گردد.
«ابو داود» این حدیث را در کتاب «صحیح» در بخش احوال مهدى (عج)، مجلد بیست و هفت، و «ابو نعیم» در [حلیة 5/ 75]
و «احمد بن حنبل» در [مسند 1/ 376] آوردهاند. و «احمد حنبل» مىگوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: قیامت برپا نمىشود مگر آنگاه که مردى از خاندانم که همنام من است ظهور کند و در صفحه 376 گفته است: روزها به شب نمىرسد و روزگار منقضى نمىشود مگر آنگاه که مردى از خاندان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله امور عرب را به عهده بگیرد. و در صفحات 377 و 430 و 448 همین روایت را متعرض است و «خطیب بغدادى» در [تاریخ بغداد 4/ 388] به نقل این حدیث پرداخته است.
[کنز العمال 7/ 188] چنین آورده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىفرمود:
مردى از خاندانم که همنام من و در اخلاق و رفتار مثل من است، ظهور مىکند و دنیا را پر از عدل و داد مىکنند، در حالیکه لبریز از ظلم و جور شده است.
«طبرانى» این حدیث را ذکر کرده است.
[ذخائر العقبى ص 136] به سند خود، از «حذیفه» روایت دارد که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر از عمر دنیا، جز یک روز باقى نماند، خداى تعالى همان یک روز را آنچنان طولانى مىسازد، تا مردى از فرزندانم که همنام من است ظهور نماید. «سلمان» که حضور داشت، پرسید: حضرت مهدى از صلب کدامیک از فرزندان شماست؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست بر پشت حسین علیه السلام نواخت و فرمود:
از صلب این فرزندم.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 335
باب دوّم هنگام ظهور مهدى (عج)، حضرت عیسى علیه السلام پشت سر ایشان نماز مىگزارد و حاضر نمىشود، حضرت بقیة اللّه (عج) به وى اقتدا نماید
[صواعق محرقه ابن حجر ص 98] به سند خود، به طریق مرفوع، از «طبرانى» نقل مىکند که هنگام ظهور حضرت مهدى (عج)، حضرت عیسى بن مریم علیهما السّلام، از آسمان فرود مىآید در حالیکه به نظر مىرسد از موهایش قطرات آب مىریزد، سپس حضرت ولى عصر (عج) پیشنهاد مىکند جلو بایستید تا مردم نماز خود را با اقتداى به شما بجاى آورند. حضرت عیسى علیه السلام مىفرماید: این صفوف جماعت به خاطر شما منعقد شده است. رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىفرماید: آرى عیسى علیه السلام است که پشت سر مردى از فرزندان من نماز مىگزارد.
در «صحیح ابن حبّان» هم نظیر همین حدیث در امامت امام حضرت مهدى (عج) روایت شده است.
[کنز العمال 7/ 187] چنین آمده است: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در مقام مفاخرت فرمود: از ما کسى وجود مىیابد و ظهور مىکند که عیسى بن مریم علیهما السّلام پشتسر
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 336
او نماز مىخواند و به وى اقتدا مىکند.
«ابو نعیم» این حدیث را در کتاب «المهدى» از «ابو سعید» از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت مىکند.
مؤلف گوید: «مناوى» در [متن فیض القدیر 6/ 17] و در شرح آن، مىنویسد: حضرت عیسى علیه السلام در بامداد بر مناره سفید رنگى که در جانب شرقى دمشق قرار گرفته است فرود مىآید، در حالیکه حضرت بقیة الله (عج) آماده برگزارى نماز صبح است. حضرت بقیة الله (عج) به حضرت عیسى علیه السلام خوش آمد مىگوید و از وى مىخواهد که جلو بایستد و او اقتدا نماید. حضرت عیسى علیه السلام این پیشنهاد را نمىپذیرد، پس حضرت بقیة الله (عج) جلو مىایستد و حضرت عیسى علیه السلام نماز صبح را با اقتداى به آن حضرت بجاى مىآورد.
«متقى» گوید: این کار حضرت عیسى علیه السلام ثابت مىکند که حضرت مهدى (عج) در پایه فضیلت و شرافت در این امّت تا کجاست که پیغمبر بزرگوار و اولوالعزمى مانند عیسى علیه السلام به امام زمان (عج) اقتدا مىکند. «متقى» مطالب دیگرى هم در بیان خود دارد که به همین مختصر بسنده کردیم.
[مسند امام احمد حنبل 3/ 345] به سند خود، از «جابر» نقل مىکند که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنید، مىفرمود: پیوسته امت من براى دوام حق و پابرجائى آن با مخالفان نبرد مىکنند و نبرد خود را تا روز قیامت ادامه مىدهند. آنگاه گفت:
حضرت عیسى بن مریم علیهما السّلام نازل مىشود و امیر مسلمانان پیشنهاد مىکند که پیش بایستید و نماز گزارید تا به شما اقتدا کنیم. عیسى علیه السلام مىگوید: چنین کارى نمىکنم؛ براى اینکه برخى از شما بر برخى دیگر امیرید و خدا این امت را گرامى داشته است.
مؤلف گوید: این حدیث را در صفحه 384 به طریق دیگر روایت کرده است.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 337
[مسند امام حنبل 3/ 367] به سند خود، از «جابر بن عبد الله» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: زمانیکه دین اسلام به حالت خفقان درآید و علم و دانش الهى بر مردم پشت کند، «دجّال» خروج مىکند (تا آنجا که مىگوید) عیسى علیه السلام نازل مىشود، در حالیکه صفهاى جماعت منعقد شده و مردم آماده برپائى نماز هستند، به آن حضرت مىگویند: یا روح الله! جلو بایستید تا در نماز به شما اقتدا کنیم. مىفرماید: امام شما باید جلو قرار بگیرد تا شما به او اقتدا کنید.
(حدیث ادامه دارد) مؤید صحت این حدیث روایتى است در «صحیح بخارى» در کتاب «آغاز آفرینش» در باب نزول عیسى بن مریم علیهما السّلام، که به سند خود، از «نافع»، آزاده شده «ابو قتاده انصارى» روایت مىکند که «ابو هریره» گفت: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به ما مىفرمود: چه حال و چه موقعیتى دارید هنگامى که پسر مریم علیهما السّلام در میان شما ظاهر گردد، در حالیکه امام شما از خود شماست؟
«مسلم» این حدیث را در «صحیح» در کتاب «ایمان» در باب نزول حضرت عیسى- على نبیّنا و آله و علیه السلام- و «احمد حنبل» در [مسند 2/ 336] آوردهاند.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 338
باب سوّم مهدى (عج) از اهل بیت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و از فرزندان فاطمه علیها السّلام و از صلب حسین علیه السلام است
مؤلف گوید: پیش از این در باب اول و دوم حتى در باب چهارم و پنجم همین بخش نیز احادیثى که در رابطه با این حقیقت است که حضرت مهدى (عج) از اهل بیت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله است، ذکر کردهایم و اینک باقیمانده آن را بطور مستقل مىآوریم.
[صحیح ابن ماجه] در ابواب جهاد در باب ذکر دیلم، به سند خود، از «ابو هریره» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر از عمر دنیا، جز یک روز باقى نمانده باشد، همان یک روز را خداى تعالى آنقدر طولانى مىسازد تا مردى از اهل بیت من، کوه دیلم و قسطنطنیه را در اختیار خود درآورد.
[همان کتاب] در «ابواب الفتن» در باب ظهور مهدى (عج)، به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مهدى (عج) از اهل بیت من است؛ خداى تعالى براى برقرارى صلح و رفع بىعدالتى، در شبى از
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 339
شبها او را برمىانگیزد.
مؤلف گوید: «ابو نعیم» در [حلیة 3/ 177] همین حدیث را نقل کرده است و بجاى «شب»، «دو روز» را آورده است و «احمد حنبل» هم در [مسند 1/ 84] و «سیوطى» در «الدّر المنثور» در تفسیر سوره «محمد» به ذکر آن پرداختهاند و «سیوطى» گفته است: «ابن ابى شیبه»، «احمد» و «ابن ماجه» این حدیث را از حضرت على علیه السلام روایت کردهاند.
[صحیح ابن ماجه] در «ابواب الفتن» در باب ظهور حضرت مهدى (عج)، به سند خود، از «عبد الله» روایت مىکند، هنگامى که حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب بودیم، گروهى از جوانان بنى هاشم از آنجا عبور مىکردند، همین که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آنها را دید، دیدگانش اشک آلود شد و رنگ چهره مبارکش تغییر کرد. عرض کردیم: یا رسول الله! آرزو مىکنیم که هرگز چهره شما را غمناک و متأثر نبینیم! فرمود: ما خاندانى هستیم که خداى تعالى آخرت را بجاى دنیا براى ما برگزیده است. و من یقین دارم پس از درگذشت من، اهل بیتم گرفتار شکنجه امتم قرار مىگیرند طوریکه آنها را از پاى درمىآورند و از شهرى به شهرى و از مکانى به مکان دیگر، آوارهشان مىسازند. و این رفتار را همواره ادامه مىدهند تا هنگامى که مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سیاه ظهور مىکنند، اینان از مردم درخواست خیر مىکنند. مردم به آنها پاسخ درستى نمىدهند در نتیجه با آنها نبرد مىکنند و پیروز مىشوند. و آنچه را خواستهاند به آنها مىدهند لیکن آنها نمىپذیرند و بدین حال به سر مىبرند تا اختیارات کامل را در دست مردى از اهل بیت من قرار دهند. او هم به حسب وظیفهاى که دارد با مخالفان نبرد مىکند تا دنیا را همانطور که بىعدالتى فراگرفته است، از عدل و داد لبریز سازد.
اینک کسى که آنها را دریابد دست از دامن آنها برندارد هر چند هم در شدت سرما و ناراحتى باشد.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 340
مؤلف گوید: «محب طبرى» این حدیث را در [ذخائر ص 17] نقل کرده و اظهار داشته «ابو حاتم بن حبّان» این حدیث را روایت کرده است.
«سیوطى» هم در «الدّر المنثور» ذیل تفسیر آیه شریفه فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؛ هیچ انتظارى ندارند جز اینکه قیامت ناگهان برپا شود. در سوره «محمد» که سوره قتال نیز نامیده مىشود، گفته است «ابن ابى شیبه» این حدیث را نقل نموده است.
[صحیح ابن داود جلد 27] در کتاب «المهدى»، به سند خود، از «ابو طفیل» از حضرت على علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است که اگر از روزگار، جز یک روز باقى نمانده باشد، خداى تعالى مردى از اهل بیت مرا برمىگمارد تا دنیا را پر از عدل و داد نماید، همانطور که پر از ظلم و جور شده است.
[مستدرک حاکم 4/ 557] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت مىکند که قیامت برپا نمىشود مگر زمانیکه روى زمین لبریز از ظلم و جور و عداوت و دشمنى شود، آنگاه از خاندانم شخصى قیام مىکند که روى زمین را لبریز از عدل و داد مىسازد، در حالیکه پر از ظلم و عداوت شده است.
«حاکم» گوید: این حدیث طبق نظر «مسلم» و «بخارى» صحیح است.
مؤلف گوید: این حدیث را «ابو نعیم» در [حلیة 3/ 101] با اندک اختلاف لفظى و «احمد بن حنبل» در [مسند 3/ 36] روایت کردهاند و محدثان دیگر هم به نقل آن پرداختهاند.
[همان کتاب 4/ 558] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: روزگارى خواهد آمد که زمین پر از ظلم و جور مىشود، در این هنگام مردى از خاندان من ظهور مىکند.
«حاکم» گوید: این حدیث طبق نظر «مسلم»، صحیح است.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 341
[مسند امام احمد حنبل 1/ 99] به سند خود، از حضرت على علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت مىکند که اگر از عمر دنیا، بیش از یک روز باقى نمانده باشد، خداى تعالى مردى از خاندان ما را برمىگزیند تا دنیا را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، لبریز از عدل سازد.
مؤلف گوید: «سیوطى» این حدیث را در «الدر المنثور» در تفسیر سوره «محمد» آورده و مىنویسد: «ابن ابى شیبه» و «احمد» و «ابو داود» آنرا از حضرت على علیه السلام روایت کردهاند.
[اسد الغابه 1/ 259] از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل مىکند که پس از ارتحالم، خلفائى بر مردم خلافت مىکنند، سپس امرائى روى کار مىآیند و بر مسند امارت تکیه مىزنند و پس از آنها، پادشاهان ستمکارى بر مردم سلطنت مىکنند.
سرانجام مردى از خاندانم ظهور مىکند که دنیا را پر از عدل و داد مىسازد، همانطور که مملو از ظلم و جور شده است. در [5/ 155] روایت مىکند: پس از امراء، پادشاهان روى کار مىآیند و بعد از ایشان، ستمگرانى امور مردم را به عهده مىگیرند، آنگاه مردى از خاندان من ظهور مىکند.
مؤلف گوید: «ابن عبد البر» در [استیعاب 1/ 85]، «ابن حجر» در [اصابه 7/ 30]، «متقى» در [کنز العمال 7/ 186] و «طبرانى» هم این حدیث را نقل کردهاند.
[کنز العمال 6/ 44] چنین آمده است: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به «عوف»، فرمود: اى عوف! چگونه خواهى بود و چه عکس العملى نشان خواهى داد، اگر امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم شوند؟ یک فرقه از آنها بر حقاند و اهل بهشتاند و مابقى- هفتاد و دو فرقه دیگر- بر باطل و اهل دوزخاند «1» (تا آنجا که فرمود) پس
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 342
از این، فتنهاى ظاهر مىشود که همه جا را تار مىسازد. پس از آن، آتش فتنهها یکى بعد از دیگرى زبانه مىکشد تا مردى از خاندانم به نام «مهدى» (عج) ظهور مىکند. پس اگر او را درک کردى، از وى پیروى کن تا در نتیجه از هدایتیافتگان و مهتدیان باشى.
«طبرانى» این حدیث را از «عوف بن مالک» روایت کرده است.
[کنز العمال 7/ 263] از حضرت على علیه السلام روایت مىکند که به عرض رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقدیم داشتم: آیا مهدى از ما آل محمد است یا از دیگرى است؟
فرمود: مهدى از ما آل محمد است، او خاتم ما آل محمد است چنانکه ما فاتح آل محمد بودیم.
«نعیم بن حمّاد»، «طبرانى»، «ابو نعیم» و «خطیب» این حدیث را روایت کردهاند.
مؤلف گوید: «هیثمى» این حدیث را در [مجمع 7/ 316] مبسوطتر بیان کرده است. از حضرت على بن ابیطالب علیه السلام روایت مىکند که از حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله پرسیدم: آیا مهدى از آل محمد است یا از خاندان دیگرى است؟ فرمود:
مهدى از ما خاندان است. ختم ولایت به ماست چنانکه شروع و فتح آن به ما بود.
از برکت ماست که مردم از شرک نجات پیدا کردند و بوسیله ما بود که خداى تعالى الفتى در دلها بوجود آورد.
«طبرانى» این حدیث را در «الاوسط» متعرض است.
[همان کتاب 7/ 186] چنین آمده است: پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مهدى مردى است از فرزندان من و چهرهاش مانند ستاره درخشان، مىدرخشد.
«رویانى» این حدیث را از «حذیفه» روایت مىکند.
مؤلف گوید: «ابن حجر» این حدیث را در [صواعق ص 98] متذکر است و مىگوید: «رویانى» هم آن را نقل کرده است.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 343
[حلیة الاولیاء ابو نعیم 3/ 184] به سند خود، از «جابر» از ابو جعفر علیه السلام روایت مىکند که خداى تعالى در دلهاى شیعیان ما رعب انداخته و هنگامى که قائم (عج) ما قیام مىکند و مهدى ما ظاهر مىشود، هر یک از مردان شیعه ما دلاورتر از شیران ژیان و برّندهتر از نیزههاى تیزاند.
[ذخائر العقبى ص 44] به سند خود، از «ابو ایوب انصارى» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به فاطمه زهرا علیها السّلام، فرمود: پیغمبر ما، بهترین پیغمبران است و او پدر تو است و شهید ما، بهترین شهیدان است و او «حمزه»، عموى پدر تو است. و از ما خانواده بزرگوارى است که خداى تعالى دو بال به او مرحمت فرموده است تا در بهشت به هر کجا که بخواهد پرواز نماید و او «جعفر»، پسر عموى تو است. و از خاندان ما دو سبط این امت حسن و حسین علیهما السّلام هستند که دو فرزند تو باشند و از خاندان ما، مهدى (عج) مىباشد.
«طبرانى» این حدیث را در «مجمع» ذکر کرده است.
مؤلف گوید: «هیثمى» این حدیث را در [مجمع 9/ 166] نقل کرده و «طبرانى» هم در «الصغیر» به ایراد آن پرداخته است.
[سیوطى در الدّر المنثور] در تفسیر سوره «محمد»، مىنویسد: «ابن ابى شیبه» از «ابو سعید خدرى» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مردى از اهل بیت من ظهور مىکند و این در حالى است که زمان به انقطاع رسیده و فتنهها همه جا را فرا گرفته، و عطاى او عمومى است.
«سیوطى» گوید: «ترمذى» و «نعیم بن حمّاد» از «ابو هریره» نقل کردهاند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در آخر الزّمان، امت من از ناحیه پادشاهان به دشوارترین وضعى گرفتار مىشوند تا آنجا که زمین پهناور بر آنها تنگ مىشود. در این هنگام حق تعالى، مردى از خاندان مرا برمىانگیزد تا زمین را که ظلم و جور فرا گرفته است، مملو از عدل و داد نماید. او شخصیتى است که ساکنان آسمان و زمین از او
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 344
خرسند مىباشند. در آن دوران زمین بار محصور خویش را مىدهد و چیزى را در خود پنهان نمىسازد. و به همین نسبت آسمان، قطرهاى از باران را در خود نگاه نمىدارد و چنانکه باید، مىبارد. آن بزرگوار، مدت هفت یا هشت یا نه سال، در میان مردم زندگى مىکند.
[صحیح ابو داود 27/ 134] به سند خود، از «ام سلمه» روایت مىکند که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مىفرمود: مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه علیها السّلام است.
مؤلف گوید: «ابن ماجه» این حدیث را در «صحیح» در «ابواب الفتن» در باب ظهور مهدى (عج)، روایت مىکند که مهدى (عج)، از فرزندان فاطمه علیها السّلام است. «حاکم» همین حدیث را در [مستدرک 4/ 557] روایت مىکند و مىگوید:
حقیقت آنست که مهدى (عج)، از فرزندان فاطمه علیها السّلام است. به طریق دیگر هم این حدیث را روایت کرده است که مهدى (عج)، از فرزندان فاطمه علیها السّلام است.
«سیوطى» هم در «الدّر المنثور» در تفسیر سوره «محمد» مىگوید: این حدیث را «ابو داود» و «ابن ماجه» و «طبرى» و «حاکم» از «ام سلمه»، روایت کردهاند.
[کنز العمال 7/ 261] از حضرت على علیه السلام روایت مىکند، حضرت على علیه السلام فرمود: مهدى (عج)، از نسل ما و از فرزندان فاطمه علیها السّلام است.
«نعیم» این حدیث را ذکر کرده است.
[همان کتاب 6/ 218] چنین آورده است: مژده باد تو را، اى فاطمه! که مهدى، از وجود تو است.
«ابن عساکر» این حدیث را از امام حسین علیه السلام روایت مىکند.
مؤلف گوید: این حدیث را در [7/ 259] آورده است.
[ذخائر العقبى ص 136] به سند خود، از «حذیفه» روایت مىکند که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر از عمر دنیا، جز یک روز باقى نمانده باشد، خداى
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 345
تعالى همان یک روز را آنقدر طولانى مىفرماید، تا مردى را از فرزندانم که هم اسم من است برانگیزد.
«سلمان» پرسید: مهدى از کدامیک از فرزندان شماست؟ فرمود: از این فرزندم و دست مبارک را به شانه امام حسین علیه السلام نواخت.
[کنوز الحقایق مناوى ص 152] رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به امام حسین علیه السلام فرمود: مهدى (عج)، از فرزندان تو است.
[همان کتاب ص 135] به سند خود، از «على بن هلالى» از پدرش روایت مىکند، هنگامى که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله آخرین روزهاى عمر خود را سپرى مىکرد و سرانجام هم درگذشت حضور مبارکش شرفیاب شدم و این در حالى بود که فاطمه علیها السّلام در بالاى سر مبارک نشسته بود. و از اینکه پدر ارجمندش در حال نزع بود بلند مىگریست، چنانکه صداى گریهاش به گوش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رسید.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سر برداشت و نگاهى به فاطمه علیها السّلام کرد (تا آنجا که فرمود) اى فاطمه! به خدایى که مرا به راستى فرستاده است، مهدى این امت، از نسل حسن و حسین علیهما السّلام است. و فرمود: اگر در دنیا هرج و مرج بوجود بیاید و آتشهاى فتنهگرى از هر سو زبانه بکشد و راهها بسته شود و مردم علیه یکدیگر دست چپاول دراز کنند چندان که کوچک به بزرگ احترام نگذارد و بزرگ به کوچک رحم ننماید، در آن هنگام است که خداى عزّ و جلّ کسى را برمىگمارد که حصارهاى گمراهى را ویران کند و دلهاى تاریک از دشمنى خدا و رسول و اولیاى او را از آلودگى پاک کرده و روشن گرداند. آرى، او در آخر الزّمان پیکره دین را استوار مىدارد، همانطور که من در اول بعثت به پایدارى آن همت گماشتم. و زمین را پر از عدل و داد مىکند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است.
«حافظ ابو العلاء همدانى» این حدیث را نقل کرده است.
[ذخائر العقبى ص 136] به سند خود، از «ابو ایوب انصارى» روایت
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 346
مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مهدى این امت، از نسل امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 347
باب چهارم مدت خلافت حضرت مهدى (عج)
[صحیح ترمذى 2/ 36] در باب «ما جاء فى المهدى»، به سند خود، از «زید عمّى» از «ابو صدیق ناجى» از «ابو سعید خدرى» روایت کرده که گفت: از پیشآمد ناگوارى که پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به وقوع مىپیوندند نگران بودیم.
در این خصوص از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سؤالى کردیم. فرمود: مهدى (عج) در این امت است. پس از آنکه ظهور کرد، مدت پنج سال یا هفت سال یا نه سال (تردید از «زید» است) زندگى مىکند. پرسیدم: ظهور آن حضرت (عج) در چه زمانى خواهد بود؟ در پاسخ فرمود: سالها طول مىکشد تا او ظهور کند. حضرت فرمود:
مردى به حضورش مىرسد تقاضاى اعطا مىکند. مهدى (عج) جامه یا هر چه را که همراه دارد مملو از عطیه مىسازد و تا حدّى که توانائى حمل آن را دارد، به وى اعطا مىفرماید! مؤلف گوید: «احمد حنبل» این حدیث را در [مسند 3/ 21] روایت مىکند.
[صحیح ابو داود 27/ 136] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» نقل
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 348
مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مهدى از من است، پیشانیش پهن و بینیش کشیده و زیباست. زمین را پر از عدل و داد مىکند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است و هفت سال حکومت مىکند.
مؤلف گوید: «حاکم» در [مستدرک 4/ 557] نقل کرده که مهدى (عج)، از ما خاندان است. بینى او کشیده و زیباست و پیشانیش پهن و درخشان. زمین را لبریز از عدل و داد مىکند، همانگونه که مملو از ظلم و جور شده است و مدت زندگى آن حضرت را این چنین بیان فرمود: تمام دست چپ را گشود و دو انگشت شهادت و شصت دست راست را ظاهر کرد و سه انگشت دیگر را خوابانید. کنایه از آنکه آن حضرت مدت هفت سال خلافت بر حق مىکند.
«حاکم» مىگوید: این حدیث طبق نظر و شرائط روائى «مسلم»، از احادیث صحیح است لیکن در کتابش ذکر نکرده است.
[مسند امام احمد حنبل 3/ 17] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» نقل مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: قیامت برپا نمىشود مگر آنگاه که مردى از خاندان من که رخسارى درخشان و بینى کشیدهاى دارد، ظاهر شود و زمین را لبریز از عدل و داد کند، همانگونه که مملو از ظلم و جور شده است. و دوران خلافت آن حضرت هفت سال است.
[هیثمى در مجمع 7/ 315] به سند خود، از «ابو هریره» روایت مىکند که خلیل من، ابو القاسم صلّى اللّه علیه و آله، فرمود: قیامت برپا نمىشود مگر آنگاه که مردى از خاندان من ظهور کند و مردم را تنبیه کند تا از باطل دست بردارند و به حق و حقیقت گرایش پیدا کنند. پرسیدم: مهدى شما چند سال حکومت مىکند؟
فرمود: هفت سال.
«ابو یعلى» این حدیث را روایت کرده است.
[همان کتاب 7/ 317] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت مىکند
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 349
که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مىفرمود: مردى از امت من ظهور مىکند که آنچه مىگوید، موافق سنت من است. خداى تعالى از برکت وجود او از آسمان باران نازل مىکند و گیاهان زمین را از فیض آن حضرت (عج) ظاهر مىسازد و زمین را پر از عدل و داد مىکند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است. او مدت هفت سال بر مردم حکومت مىکند. و در بیت المقدس فرود مىآید.
«ترمذى» و «ابن ماجه» این روایت را بطور مختصر نقل کردهاند.
[مستدرک حاکم 3/ 554] به سند خود، از «ابو طفیل» از «محمد بن حنفیّه» روایت مىکند که حضور حضرت على علیه السلام شرفیاب بودیم، مردى از حضرت على علیه السلام درباره مهدى (عج) سؤال کرد. حضرت فرمود: سؤال بسیار مهمى است. سپس هفت بند از انگشتان خود را شمرد و فرمود: مهدى در آخر الزمان ظهور مىکند و این در حالیست که اگر مردى «اللّه اللّه» بگوید کشته مىشود! در آن روزگار تفرقه در میان مردم بوجود مىآید. خداى تعالى، آنها را که مانند ابرهاى پراکندهاى که در آسمانند، گرد مىآورد و الفتى در دلهاى آنان ایجاد مىکند. چندان که از کسى ترس و بیمى ندارند و از ناکسان احساس خوشحالى نمىکنند. تعداد اینان به اندازه اصحاب بدر است. از اوصافى برخوردارند که پیشینیان در آن اوصاف بر آنها پیشى نگرفتهاند و آیندگان هم از ادراک اوصاف آنان درمانده مىباشند. عدد آنان به اندازه عدد اصحاب طالوت است که همراه او از نهر عبور کردند.
«ابو طفیل» گفته است: «ابن حنفیّه» اظهار داشت: آیا علاقهاى به دیدار او دارى؟ گفتم: آرى! «ابن حنفیّه» گفت: از میان این دو چوب ظاهر مىشود.
«ابو طفیل» گفت: تا زندهام از آنها نگهدارى مىکنم. بارى او به مقصود نرسید و در مکه درگذشت.
«حاکم» گفته است: این حدیث طبق نظر «بخارى» و «مسلم»، از احادیث
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 350
صحیح است لیکن این حدیث را در کتابشان نیاوردهاند.
[همان کتاب 4/ 557] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در آخرین مدت امّت من، مهدى ظهور مىکند. خداى تعالى باران رحمتش را بر او و بر پیروانش نازل مىکند و زمین از برکت وجود او گیاهان خود را ظاهر مىسازد و همه جا را سرسبز مىگرداند و اموال پاکیزه در اختیار او قرار مىگیرد. چهارپایان زیاد مىشود و امت اسلامى به عظمت و موقعیت خود مىرسد و هفت یا هشت سال زندگى مىکند.
«حاکم» گوید: این حدیث از نظر «بخارى» و «مسلم»، صحیح است. لیکن آنها حدیث مزبور را ذکر نکردهاند.
[صحیح ابن ماجه] در ابواب الفتن در باب ظهور مهدى (عج)، به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت مىکند که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مهدى، در امت من است و هرگاه ظاهر شود و به وظایف خود عمل کند، کمترین مدت حکومتش هفت سال و بیشترین مدت آن نه سال خواهد بود. در حکومتش مردم از همه نعمتها برخوردار خواهند بود، چنانکه پیش از آن از این همه بهرهمند نبودند.
زمین تمام آنچه را انسان از آن کامیاب مىشود در اختیار مىگذارد و چیزى را ذخیره نمىکند. ثروت در آن روزگار مانند کودهاى گندم روى هم انباشته است و بسادگى در اختیار همگان قرار مىگیرد، آنچنانکه مردى به عرض مىرساند: اى مهدى! عطیهاى به من کرم کنید. بلافاصله مىفرماید: بگیر! مؤلف گوید: «حاکم» این حدیث را در [مستدرک 4/ 558] نقل مىکند.
[مسند امام احمد حنبل 3/ 28] به سند خود، از «ابو سعید» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در آخرالزمان، زمین از ظلم و جور مملو مىشود.
در این هنگام مردى از خاندان من ظهور مىکند که در مدت هفت سال یا نه سال که زمام را کاملا در دست قدرت خود دارد، زمین را پر از عدل و داد مىکند.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 351
مؤلف گوید: این حدیث را در صفحه 70 به طریق دیگر یاد کرده است.
[مستدرک حاکم 4/ 465] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در آخرالزمان امت من به گرفتارى سختى که از ناحیه پادشاه آن روزگار ایجاد مىشود، مبتلا مىگردند. آرى، گرفتارئى که ناراحتکنندهتر از آن به گوش نرسیده است بطوریکه در مدّت کوتاهى زمین به این فراخى بر آنها تنگ مىشود و زمین را ظلم و جور فرا مىگیرد و آتش فتنه و فساد از هر سو زبانه مىکشد و بندگان مؤمن خدا پناهگاهى ندارند که از دست ظلم و جور به آنجا پناه ببرند. در این گیر و دار خداى تعالى بر مردم منّت مىگذارد و مردى از خاندان مرا بر مىگمارد تا زمین را مملو از عدل و داد کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. در این هنگام، ساکنان آسمان و زمین از حضرتش (عج) خرسند و دلشادند و زمین از بذرهاى خود چیزى را ذخیره نمىکند و همه آنها را در اختیار نیازمندان از انسان و حیوان قرار مىدهد و به همین نسبت آسمان هم چیزى از باران را ذخیره نمىسازد و بارانهاى رحمت خود را بر آنان نازل مىکند. او مدت هفت سال یا هشت سال یا نه سال، در میان مردم با کمال خوبى و خیرخواهى حکومت مىکند و چنان، آن دوران خوب خواهد بود که مردگان هم تقاضاى زنده شدن را مىکنند تا از آرامش و آسایش مردم زنده بهرهمند گردند.
«حاکم» گوید: این حدیث از احادیث صحیح الاسناد است.
مؤلف گوید: «احمد حنبل» مختصرى از این حدیث را در [مسند 3/ 26] آورده است.
[مسند امام احمد حنبل 3/ 37] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت کرده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مژده باد شما را به ظهور مهدى (عج)! او به هنگام اختلاف امت من برانگیخته مىشود و زمین را از عدل و داد لبریز مىسازد،
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 352
همانطور که از ظلم و جور مملو شده است. ساکنان آسمان و زمین از او خرسند خواهند بود. اوست که مال خدا را درست درست تقسیم مىکند. یکى از حضّار پرسید: درست درست چیست؟ در پاسخ فرمود: او اموال الهى را بطور مساوى در میان مردم تقسیم مىکند. در این حال است که خداى تعالى دلهاى امت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را بىنیاز مىسازد و عدالت الهى در دلهایشان استقرار مىیابد. و چنان ثروتمند مىشوند که هرگاه منادى فریاد زند: چه کسى نیاز به مال و ثروت دارد؟
هیچکس پاسخ نمىدهد، مگر یک نفر از حاضران که اظهار نیازمندى مىنماید.
خطاب به او مىگوید: هم اکنون نزد مسئول بیت المال برو و بگو که مهدى فرمان داد پولى به من بدهى. آن مرد با مسئول بیت المال ملاقات مىکند و فرمان آن حضرت (عج) را به اطلاع او مىرساند. مسئول آن مىگوید: آماده باش! آنگاه دامنش را پر از سیم و زر مىکند. در این هنگام آن مرد اظهار پشیمانى مىکند و مىگوید: از طرز رفتار من پیداست که من از همه امت محمد صلّى اللّه علیه و آله حریصترم و یا از آنچه آنها دارند، من تاب و توان آن را ندارم! براى همین پولها را به مسئول بیت المال باز پس مىدهد. وى نمىپذیرد و مىگوید: ما آنچه را اعطا کردیم، پس نمىگیریم. بدین ترتیب مدت هفت سال یا هشت سال یا نه سال سپرى مىشود تا آنکه به ملاء اعلى مىپیوندد. مردم مىگویند: پس از پیوستن او به ملاء اعلى، خیرى در ماندن در دنیا نیست و یا به عبارت دیگر پس از او خیرى در زندگى دنیا نمىباشد.
مؤلف گوید: «احمد حنبل» این روایت را در صفحه 52 با اندک اختلافى به دو طریق دیگر، نقل کرده است.
[کنز العمال 7/ 189] رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىفرماید: ظهور مهدى (عج)، در امت من است. اگر عمر او کوتاه باشد، یا هفت سال است یا هشت سال یا نه سال.
امّتم در حکومت او از هرگونه نعمتى برخوردار مىگردند. که مانند آن در هیچ
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 353
عصرى دیده نشده است. بدکار و نیکوکار از آن نعمت بىسابقه و غیرمنتظره بهرهمند مىشوند. آسمان در موقع خود باران رحمتش را نازل مىکند. و زمین هم چیزى از گیاهان خود را ذخیره نمىسازد. و ثروت مانند کود حبوبات روى هم انباشته است. در آن هنگام، مردى برمىخیزد و مىگوید: اى مهدى! به من ثروتى ارزانى کن. بلافاصله و بدون پاسخ و پرسش مىفرماید: بگیر! «دار قطنى» این حدیث را در «الافراد» از «ابو هریره» و «طبرانى» در «الاوسط» از «ابو سعید»، روایت کردهاند.
[هیثمى در مجمع 7/ 316] به سند خود، از «ابو هریره» روایت مىکند که در یکى از روزها، در حضور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سخن از حضرت مهدى (عج) به میان آمد. حضرت فرمود: حدّاقل عمر او، هفت سال یا هشت سال یا نه سال است. اوست که زمین را مملو از عدل و داد مىکند در حالیکه مملو از ظلم و جور شده است.
«بزّاز» این حدیث را ذکر کرده است.
[صواعق محرقه ابن حجر ص 98] اظهار مىدارد «رویانى» و «طبرانى» و دیگران گفتهاند که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مهدى (عج)، از فرزندان من است، چهرهاش مانند ستاره درخشان، مىدرخشد و رنگش، گندمگون است. اندامش متناسب و استوار است. زمین را پر از عدل و داد مىکند، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است. اهل زمین از خلافت او اظهار خرسندى مىکنند و پرندگان آسمان هم از خلافت او خوشحالند. مدت بیست سال حکومت مىکند.
[کنز العمال 7/ 261] به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند که مهدى (عج)، مدت سى سال یا چهل سال، امارت بر مردم را عهدهدار مىشود.
«نعیم بن حماد» این حدیث را ذکر کرده است.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 354
باب پنجم احادیثى که درباره مهدى (عج) با مضمونهاى مختلف آمده است
[صحیح مسلم] در کتاب «فتن» در باب اینکه قیامت برپا نمىشود مگر اینکه مردى از انجام وظیفهاى که دارد آسودهخاطر شود، به سند خود، از «جابر بن عبد الله»- که با طرق عدیدهاى روایت شده است- نقل مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در آخرین افراد امت من، خلیفهاى است که مال و ثروت او از حدّ شماره بیرون است.
مؤلف گوید: «حاکم» این روایت را در [مستدرک 4/ 454] و «احمد حنبل» در [مسند 3/ 5، 48، 60، 69، 98 و 333] روایت کردهاند.
[سیوطى در الدّر المنثور] در تفسیر سوره «محمد»، نقل مىکند که «ابن ابى شیبه» از «ابو سعید خدرى» از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله روایت کرده که در آخرالزّمان، خلیفهاى بر مردم خلافت مىکند که حق هر کسى را بدون حساب مىپردازد.
[مسند امام احمد حنبل 3/ 98] به سند خود، از «ابو وداک» از «ابو سعید خدرى» نقل کرده است که گفتم: به خدا سوگند! هیچ امیرى بر ما امارت
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 355
نمىکند، مگر اینکه بدتر از امیر پیشین است و هیچ سالى بر ما سپرى نمىشود، مگر اینکه بدتر از سال گذشته است. و اگر آنچه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدهام استماع نکرده بودم، همان را مىگفتم که آن حضرت فرموده بود. لیکن از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مىفرمود: از کسانى که بر شما امارت مىکنند، امیرى است که ثروت و اموال بىشمارى در اختیار دارد و هر گاه نیازمندى نزد او بیاید و تقاضایى از او داشته باشد، بدون پرسش و سؤال، مىگوید: بگیر! آن مرد هم جامه یا هر چیزى که دارد پهن مىکند و آنچه را تقاضا کرده به او مىدهد. آنگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ملحفه خشنى که در زیر پا داشت از زیر پا بیرون آورده و کارى را که آن مرد در آن روزگار انجام خواهد داد انجام داد پس از آن گوشههاى آن زیرانداز را به هم پیچید و فرمود: به آن مرد گفته مىشود: بگیر و برو!
[مسند امام احمد حنبل 3/ 317] به سند خود، از «جریرى» از «ابو نضره» روایت مىکند که در حضور «جابر بن عبد الله» بودیم، گفت: چیزى نمانده است که عراقىها، نه از پیمانهاى استفاده کنند و نه از درهمى برخوردار گردند. پرسیدیم: از چه ناحیهاى این گرفتارى براى آنها اتفاق مىافتد؟ پاسخ داد:
از ناحیه عجم که آنها را از هرگونه بهرهاى محروم مىدارند. سپس گفت: طولى نمىکشد که مردم شام از دینار و از مدّى طعام محروم خواهند شد. پرسیدیم: این واقعه از چه ناحیهاى براى آنها پیش مىآید؟ در پاسخ گفت: از ناحیه رومىها که آنها را از همه چیز محروم مىدارند. سپس اندکى ساکت ماند بعد از آن گفت:
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىفرمود: در آخرالزمان، خلیفهاى ظهور مىکند که خزانه او مملو از درهم و دینار بىشمار است.
«جریرى» گفته به «ابو نضره» و «ابو العلاء» گفتم: آیا آن خلیفه «عمر بن عبد العزیز» است؟ گفتند: خیر.
[مستدرک حاکم 4/ 463] به سند خود، از «ثوبان» روایت مىکند که
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 356
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: سه تن در کنار گنجینه شما که همگیشان خلیفهزادهاند با یکدیگر نبرد مىکنند و سرانجام هم هیچیک از آنها از آن گنجینه بهرهاى نمىبرند.
پس از آن پرچمهاى سیاهى از سوى مشرق ظاهر مىشود و با شما نبرد مىکنند بگونهاى که تا آن هنگام چنان نبردى اتفاق نیفتاده است. پس از آن مطالبى بیان کرد و آنگاه فرمود: هرگاه او را مشاهده کردید با وى بیعت نمائید هر چند هم در روى یخ قرار گرفته باشید و در کمال شدت به سر ببرید، و بدانید او خلیفه خدا، مهدى (عج) است.
«حاکم» گوید: این حدیث طبق نظر و شرائط «بخارى» و «مسلم»، از اخبار صحیح است.
مؤلف گوید: «ابن ماجه» حدیث مورد نظر را در «صحیح» در ابواب «فتن» در باب ظهور مهدى (عج)، نقل کرده است و حدیث دیگرى را در همان باب، متعرض است که مناسب با باب حاضر ماست.
از «عبد الله بن حارث» از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت مىکند: مردمى از مشرق زمین حرکت مىکنند به این منظور که مقام سلطنت و عزّت حضرت مهدى (عج) را ادراک نمایند.
[همان کتاب 4/ 502] به سند خود، از «ثوبان» روایت مىکند هنگامى که دیدید پرچمهاى سیاه از سوى خراسان برافراشته شد، به جانب آنها با هرگونه رنجى که هست روان شوید و بدانید که خلیفه خدا حضرت مهدى (عج) با آنهاست و سایه بلند پایهاش بر سر آن مردم افتاده و اراده ولایتش آن پرچمها را به اهتزاز درآورده است.
«حاکم» گوید: این حدیث طبق نظر «بخارى» و «مسلم»، حدیث صحیحى است.
مؤلف گوید: «احمد حنبل» این حدیث را در [مسند 5/ 577] نقل مىکند.
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 357
[مستدرک حاکم 4/ 503] به سند خود، از «عبد الله بن عمرو» روایت مىکند مردم به همراهى با یکدیگر به حج بیت اللّه مىروند و بدون آنکه پیشوائى داشته باشند اعمال عرفه را انجام مىدهند و هنگامى که وارد منى مىشوند شخصى که مانند سگ است آنها را به چنگ و دندان خود مىگیرد. در این هنگام قبیلهها به جان یکدیگر مىافتند و جنگ سختى مىکنند چنانکه در عقبه، سیل خون جارى مىشود. در این هنگام به بهترین فرد خودشان پناه مىبرند و این در حالى است که آن بزرگوار سر به خانه کعبه نهاده و گریه مىکند و گویا هم اکنون مىبینم که اشکهاى چشمش گونه او را آلوده ساخته است. آن مردم به عرض مىرسانند: بیایید تا با شما بیعت کنیم؟ مىفرماید: تفو بر شما که چه بسیار عهد مرا شکستید و چه بسیار خونهاى ناحق ریختید، سرانجام با کراهت هر چه بیشتر با آنها بیعت مىکند. اینک توصیه من آنست که هرگاه دست شما به دامن او رسید با وى بیعت کنید که او در زمین و آسمان، مهدى (عج) است.
[سیوطى در الدّر المنثور] در تفسیر سوره «محمد»، اظهار مىدارد که «ابن ابى شیبه» از «مجاهد» روایت مىکند که یکى از اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گفته است: حضرت مهدى (عج) ظهور نمىکند، مگر آنگاه که نفس زکیّه از پاى درآید و هر گاه کاملا او شهید شد آسمانىها و زمینىها بر آن مردم خشمگین مىشوند. در این هنگام است که از آن حضرت استقبال مىنمایند و او را به گونهاى که عروس را در شب زفاف به خانه داماد مىبرند همراهى مىنمایند و اوست که زمین را از عدل و داد لبریز
مىسازد، پس از آنکه مملو از ظلم و جور شده باشد. و از برکت وجود او زمین گیاهان خود را بیرون مىدهد و آسمان باران رحمت خود را نازل مىسازد و مردم در پرتو ولایت او از همه گونه نعمت متمتع مىشوند آنچنانکه هیچگاه از چنان نعمتهائى برخوردار نبودهاند.
[مستدرک حاکم 4/ 514] به سند خود، از «ابن عباس» در ضمن
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 358
حدیثى روایت کرده است: مهدى (عج) بزرگوارى است که زمین را پس از آنکه مملو از ظلم و جور شده، مملو از عدل و داد مىگرداند. چندان که چهارپایان و درندگان با کمال ایمنى روز را به شب مىبرند و زمین پارههاى جگر خود را بیرون مىدهد. سؤال شد: پارههاى جگر زمین چیست؟ در پاسخ فرمود: اسطوانه شکلهایى هستند از زر و سیم که از زمین بیرون مىآید.
«حاکم» گوید: این حدیث، صحیح الاسناد است.
[طبقات ابن سعد 4/ 4] به سند خود، از «عبد الله بن عمرو» روایت کرده است نیکبختترین مردم از برکت وجود امام مهدى (عج) مردم کوفهاند.
[کنز العمال 7/ 260] به سند خود، از «قتادة» روایت مىکند هنگامى که حضرت مهدى (عج) ظهور مىکند در سن چهل سالگى است.
«ابن عساکر» این حدیث را روایت مىکند.
[همان کتاب 7/ 260] به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند، مهدى (عج) ظهور نمىکند مگر آنگاه که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم به مرگ طبیعى بمیرند و یک سوم زنده بمانند.
[همان کتاب 7/ 260] به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند که هر گاه سروش غیبى از آسمان ندا کند که حق با آل محمد است، در این رابطه به زبان مردم مىافتد که مهدى (عج) ظهور مىکند و علاقه آن حضرت در دلها زیاد مىشود و یادى جز او از دیگرى نمىنمایند.
«نعیم» و «ابن منادى» در «الملاحم» این حدیث را آوردهاند.
[همان کتاب 7/ 260] به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند، آنگاه که «سفیانى» لشکرى براى نبرد با مهدى (عج) گسیل مىکند، لشکریان او در «بیدا» دچار خسوف مىشوند. این بیچارگى که به اطلاع اهل شام مىرسد، طلیعه آنها مىگوید: مهدى (عج) ظهور کرده است باید با او بیعت کنى و از وى اطاعت
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 359
نمائى و در غیر اینصورت تو را مىکشیم. براى همین با حضرت او بیعت مىنماید. مهدى (عج) از آنجا حرکت مىکند تا وارد بیت المقدس مىشود و خزانههاى آنجا را در اختیار درمىآورد و در این هنگام عرب و عجم و جنگجویان و رومیان و سلسلههاى مختلف دیگر از وى اطاعت مىکنند و جنگ و جدالى در برابر تسلیم آنها بدست مهدى (عج) پیش نمىآید تا آنجا که مسجدهائى در اسلامبول و امکنه دیگر بنیان مىکنند. و پیش از ظهور، یکى از مردان خاندانش در مشرق زمین خروج مىکند و مدت شش ماه شمشیر از نیام کشیده مخالفان را مىکشد و گوش و دماغ از آنها مىبرد و عازم بیت المقدس مىشود و پیش از آنکه به آنجا برسد مىمیرد.
«نعیم بن حمّاد» این حدیث را روایت مىکند.
[همان کتاب 7/ 261] به سند خود، از على علیه السلام روایت مىکند، هنگامى که پرچمهاى «سفیانى» که در میان آنها «شعیب بن صالح» است به اهتزاز درمىآید، مردم در آرزوى ظهور حضرت مهدى (عج) مىباشند در این هنگام حضرت مهدى (عج) در حالیکه پرچم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را در دست مبارک خود دارد خورشید وجودش از مکه طلوع مىکند و دو رکعت نماز مىگزارد و این در حالى است که مردم از ظهور او ناامید گردیدهاند و دچار انواع گرفتاریها شدهاند.
پس از آنکه از نماز فارغ مىشود، خطاب به مردم مىگوید: اى مردم! همانا گرفتاریها بر امت محمد صلّى اللّه علیه و آله مخصوصا اهل بیت او بسیار بوده است تا آنجا که آل محمد صلّى اللّه علیه و آله را مقهور ساختند و نسبت به ما ستم کردند.
«ابو نعیم» این حدیث را روایت کرده است.
[همان کتاب 7/ 261] به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند که فرمود: خوشا به حال طالقان که گنجینههائى از خداى تعالى در آنجاست که از جنس سیم و زر نمىباشند، بلکه مردانى در آنجا بسر مىبرند که خدا را چندان که
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 360
باید بشناسند مىشناسند، آنان در آخرالزمان یاران مهدى (عج) هستند.
«ابو غنم کوفى» این حدیث را در کتاب «الفتن» ذکر کرده است.
[ثعلبى در قصص الانبیاء ص 554] مىنویسد: از «ابن عباس» روایت است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چگونه ممکن است خداى تعالى امتى را هلاک کند که من در اول آن و عیسى علیه السلام در آخر آن و مهدى (عج) که از خاندان من است وسط آن باشیم.
مؤلف گوید: «متقى» این حدیث را در [کنز العمال 7/ 187] چنین آورده است: هرگز امتى به هلاکت نمىرسد، در حالیکه من در اول آن و عیسى بن مریم علیه السلام در آخر آن و مهدى (عج) در وسط آن باشد. «ابو نعیم» همین حدیث را در اخبار مهدى (عج)، از «ابن عباس» روایت کرده است
و در [8/ 218] چنین آورده است: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت على علیه السلام فرمود: چگونه ممکن است امتى به هلاکت برسد، در حالیکه من در اول آن و مهدى ما در میان آن و مسیح بن مریم علیه السلام در آخر آن باشد. «ابن وکیع» این حدیث را روایت کرده است
و «على بن سلطان» در متن کتاب [مرقات ص 658] در ضمن حدیثى در پایان آن چنین آورده است: چگونه ممکن است امتى به هلاکت برسد، در حالیکه من در اول آن و مهدى (عج) در وسط آن و مسیح در آخر آن باشد. در عین حال گروهى از مردم کجرو خود را در این امت درآوردهاند که از من نمىباشند و من هم از آنها نمىباشم. «رزین» این حدیث را روایت کرده است.
[هیثمى در مجمع 7/ 314] به سند خود، از «ام سلمه» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در میان مکه و مقام ابراهیم علیه السلام، گروهى از اهل بدر با مردى بیعت مىکنند. در این هنگام سران عراق و قهرمانان اهل شام ظاهر مىگردند، برخلاف انتظار لشکرى از شامىها با آنها نبرد مىکنند تا هنگامى که به «بیدا» مىرسند و در آنجا دچار خسوف مىشوند. و با آنها مردى از قریش که
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 361
دائىهاى او از «بنى کلب» اند نبرد مىکند و در میدان جنگ با آنها تلاقى مىنماید و خدا آنها را منهزم مىسازد. آرى زیانکار کسى است که از غنیمت «بنى کلب» بهرهاى برده باشد.
«طبرانى» این روایت را در «الکبیر» و «الاوسط» بطور اختصار روایت کرده است.
[صواعق محرقه ابن حجر ص 98] مىنویسد: «ابن عساکر» به سند خود، از حضرت على علیه السلام روایت مىکند، هنگامى که قائم آل محمد (عج) قیام مىکند، خداى تعالى براى پشتیبانى از او، مردم مشرق و مغرب را گرد مىآورد که رفیقان او از مردم کوفه و ابدال او از مردم شامند.
[کنوز الحقایق مناوى ص 152] مهدى (عج)، طاووس بهشتیان است.
«دیلمى» این حدیث را از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است.
مؤلف- قدّس سرّه- مىگوید: این مجلد، آخرین جلد از مجلدات سه گانه و آخرین گزارشى است از برخى حالات حضرت بقیة اللّه الاعظم (عج) که به تألیف آن اقدام کردیم و اعتراف مىکنیم که تمام اخبارى را که درباره اهل بیت علیهم السّلام رسیده است در این مجلدات سه گانه گرد نیاوردهایم و مىدانیم که نباید امر ممکن و آسان را به امر دشوار از دست داد. همچنین توجه داریم هر آنچه که همه آن بدست نمىآید، همه آنرا نباید از دست داد.
[آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگى باید چشید]
فراغت از تألیف این کتاب (فضائل الخمسه) در نجف اشرف على دارجها و صاحبها الاف الثناء و التحف در روز دوازدهم ذیقعده سال 1381 هجرى حاصل گشت و زمان شروع به تألیف آن اوائل ماه رجب سال 1360 هجرى بوده است.
بنابراین، مجموع مدت تألیف آن بیست و یک سال است و این بدان جهت است که مشاغل ضرورى مانع از آن بود که بتوانم این اثر ارزنده را در مدت کوتاهترى
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 362
انجام بدهم. و الحمد للّه اولا و آخرا و صلّى الله على محمّد و آله الاطهار الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا